دیکشنری
داستان آبیدیک
wired or
wa͡iəɹd ɔɹ
فارسی
1
عمومی
::
یای اتصالی، یای سیم كشی شده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WIRE RIBBON
WIRE ROPE
WIRE ROPEWAY
WIRE SERVICE
WIRE SPOOL
WIRE TERMINATIONS
WIRE TOGETHER
WIRE UP
WIRE WAY
WIRE WORM
WIRED
WIRED EQUIVALENT PRIVACY
WIRED GLASS
WIRED IN
WIRED INTO
WIRED OR
WIREDRAW
WIREDRAWER
WIREDRAWN
WIREFRAME
WIREHAIR ED
WIREHAIRED TERRIER
WIRELESS
WIRELESS ACCESS POINT
WIRELESS BATTERY PACK
WIRELESS BODY AREA NETWORK
WIRELESS CHARGER
WIRELESS CHARGING DOCK
WIRELESS DEVICE
WIRELESS POWER CONSORTIUM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید